نتایج جستجو برای عبارت :

روزی که برف سرخ ببارد

درماه رحمت آسمان باران ببارد/هر محفلی هم نغمه قرآن ببارد/توفیق می خواهد دلت در محضر حق/هردیده از خوف خدا آسان ببارد/عشق نبی وآل او آتشفشان است/نورولایت بردل سامان ببارد/دارالشفای مومنین وقت سحرهاست/اندرنماز وهردعا ایمان ببارد/افطاررا شیرین کند دیدارمعبود/وقت اذانش بردلت درمان ببارد/هرشب به یاد مستمندان وفقیران/تالطف حق برجان تواحسان ببارد/مهدی بباید باشکوهی ازعدالت/برشیعیان الطاف آن جانان ببارد/
باران رحمت حق ازآسمان ببارد/درماه خوب ایزد بر شیعیان ببارد/یک قطره اشک بنده اندرسحرگلستان/با معرفت زچشمی بهرامان ببارد/درلحظه های افطاربرکت به سفره آید/آن بخشش الهی برمومنان ببارد/گنج دعاو اخلاص فصل بهارقرآن/وقت پرستش حق بردوستان ببارد/حب نبی وآلش آرد گل ولایت/اندرمه مبارک برماعیان ببارد/صاحب زمان ظهورش مژده برای عالم/جبریل درشب قدربر اونشان ببارد/
باران رحمت حق ازآسمان ببارد/ازکوثر ولایت برشیعیان ببارد/اندرقدوم زهرا خشنودگشته احمد/ عزت به دین ودنیا برمومنان ببارد/آن حجت الهی هم کفو مرتضی شد/بین زمزم محبت بر دوستان ببارد/ازنسل پاک زهراگنج امامت آمد/درگلشن ولایت عشقی عیان ببارد/روز تولدش بین آمد سلاله او/نورخداخمینی براین جهان ببارد/تبریک گوی مهدی شد شیعیان ورهبر/لطف وعنایتش برایرانیان ببارد/
مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز ودیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت ، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.
مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسی
مگه میشه کتابی با عنوان روزی که برف سرخ ببارد کنار دستت باشه وتو بی توجه فقط درستا بخونی!!! حالا میخادفقط 20روز به کنکور مونده باشه :)وقتی برای اولین بار بازش کردم  با این ابیات مواجه شدم
به هیچ حیله در آغوش در نمی آئی 
مگر تو را ز نسیم بهار ساخته اند

بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق 
یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است 
صائب تبریزی 
‌‏
دلم یک زمستان سخت میخواهد ‎یک برف، یک کولاک به وسعت تاریخ ! ‎که ببارد ‎که ببارد ‎که ببارد ‎و تمام راهها بسته شود ‎و تو چاره ای جز ماندن نداشته باشی
پولیور کلاهدار برای سلیقه های ساده ولی شیک
قبول سفارش در سایز و رنگ دلخواه شما 
برای ثبت سفارش اینستاگرام منو فالو کنید و دایرکت پیام بدین و یا به آی دی تلگرام من پیام ارسال کنید.آدرس اینستاگرام من  instagram.com/igigili
آی دی تلگرام     Telegram.me/igigili   
چه باران ببارد چه نه...
از خشکسالی نترس!
با وجدانی راحت
غبارِ آواره در کوچه پس کوچه های دلت را نفس بکش
و به خاطر قطره ای،
منّت آسمان را نکش!
باور داشته باش که  روزی خدا
حتّی سنگ را برایت آب می کند!
چه باران ببارد چه نه...
 
 
-از مجموعه ی فرشته ی زمان ( برای دخترم )
 ( شفیقه طهماسبی )
متن آهنگ خط و نشان آرون افشار
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جانباران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشیبی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جانباران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشیدر دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم
بزودی
ادامه مطلب
متن آهنگ خط و نشان آرون افشار
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جانباران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشیبی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جانباران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشیدر دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم
بزودی
ادامه مطلب
باران که ببارد دلتنگ می شوم چشمانت را..... آخرین بار که نگاهم به نگاهت گره خورد چشمانت بارانی بود.ب‌اران که ببارد دلتنگ می شوم؛ دلتنگ نگاهت،دلتنگ صدایت،دلتنگ نفس هایت...باران که ببارد شال و کلاه می کنم و دوان دوان خودم را می رسانم به همان قرار قبلی خودمان و منتظر می مانم تا تو با همان ظاهر همیشگی ات بیای و آن گل های زرد زنبق را به سمتم بگیری... و این منم که ذوق میکنم از دوباره دیدنت با آن لبخند همیشگی....بعد هراسان می نشینم پشت دوچرخه ات می گویی بر
راستش را بخواهید شاید اصلا از این مطلب خوشتان نیاید چرا که این مطالب تمرینی برای نویسندگی هستند که امیدوارم بتوانم به نویسنده بهتری تبدیل شوم.
حال من خواهان آنم که جمله ای ساده را به حالت های زیباتری در بیاورم و این کار تمرینی برای نوشتن داستان هایم خواهند شد.
1- من به مهمانی رفتم.
2-من با پدرم به مهمانی رفتم.
3-من دست در دست پدر به مهمانی رفتم.
4-من با خوشحالی، دست در دست پدر به مهمانی رفتم.
5- من همچون گلی با ادب، دست در دست پدر به مهمانی رفتم.
6-با
در فصلی هستیم که دلمان می خواهد حالمان خوب باشد، هوا خوب باشد، بوی شکوفه های بهاری از پنجره بیاید، باران ببارد، بشود عزیزانمان را در آغوش بکشیم و بوسیدن هم !
آن یار مطبوع بهاری که جایش هزاران بار خالیست! 
گاهی حس خوب درون کوزه ایست که تشنه ی آنیم!   عشق همین نزدیکیست!
 
در فصلی هستیم که دلمان می خواهد حالمان خوب باشد، هوا خوب باشد، بوی شکوفه های بهاری از پنجره بیاید، باران ببارد، بشود عزیزانمان را در آغوش بکشیم و بوسیدن هم !
آن یار مطبوع بهاری که جایش هزاران بار خالیست! 
گاهی حس خوب درون کوزه ایست که تشنه ی آنیم!   عشق همین نزدیکیست!
 
هرگز حَسَد نبردم بر منصبیّ و مالی
الّا بر آن که دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید –
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرّم تنی که محبوب از در فراز-اش آید –
چون رزقِ نیک‌بختان، بی زحمتِ سؤالی
همچون دو مغزِ بادام، اندر یکی خزینه،
با هم گرفته انسی، وز دیگران ملالی
دانی کدام جاهل بر حالِ ما بخندد –
کو را نبوده باشد در عمرِ خویش حالی
سالِ وصال با او یک روز بود گویی
واکنون – در انتظار-اش – روزی به‌قدرِ سالی
ایّام را، به ماه
من از اسمان تنها خواستم ببارد. بر مزرعه ای که مدتهاست در نگاهش ارزوی قطره های باران موج می زند.
من از مترسگ با کلاه زرد خواستم بیدار بماند. بر سر دانه های خواب آلود گندم که مدت هاست به خواب زندگی کردن رفته اند.
صدای آرام در گوشم زمزمه کرد، خودت چکار می کنی؟
بار دیگر به فکر فرو رفتم با مظمون این سوال که خواسته ام از خودم چیست؟
گاهی از خواب که بلند می شوم سرم سنگین است. روی گردنم سر احساس نمی کنم یک چیز گرد پر از یک چیز سنگین مثل گچ اسفنجی یا سیمان که حباب هایی داخل آن گیر افتاده باشند حس می کنم. حباب ها میلیون های خواب های عجیب و غریبی است که دیده ام و هنوز نترکیده اند و محو نشده اند.  میلیون ها خواب در یک ساعت که بیداری هم لا به لایش غلت می زده است. 
خواب هایم ارغوانی است تنهایی ام مثل دشتی است سبز که هیچ کس ذر آن نیست ، خودم هم نیستم. یک دشت و یک دشت سبز و بدون تنوع رنگ و
اگه یکم هم درباره برنامه نویسی بدونید دیگه حتما با مفهوم اگر/ آنگاه ( if/then) آشنا هستید. مثلا: اگر باران ببارد بیرون می‌روم! 
این مفهوم همچنین  عبارات شرطی یا ترکیب شرطی هم نامیده می‌شود و از دو بخش تشکیل شده : 
 
1- فرضیه (Hypothesis) ( یاد دوست دبیرستانم مرضیه افتادم.) 
2- نتیجه (Conclusion)
ادامه مطلب
Aron Afshar
Khato Neshan
#AronAfshar
بی من نتوانی
این خطو نشان
لبریزم از عشق آرامش جان باران ببارد عجب حال خوشی 
شاید ندانی ولی باعثشی
بی من نتوانی 
این خط و نشان
لبریزم از عشق آرامش جان باران ببارد عجب حال خوشی 
شاید ندانی ولی باعثشی
در دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم
سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم
ای بهونه ی زندگی بی تو من بی قرارم
در دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم
سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم
ای بهونه ی زندگی بی تو من بی قرارم
با دل من جنگ نکن من که تسلیم
دانلود آهنگ آرون افشار – خط و نشان
Download New Music Aron Afshar – Khato Neshan
 
 
دانلود آهنگ آرون افشار خط و نشان

دانلود آهنگ آرون افشار خط و نشان
 
متن آهنگ آرون افشار با نام خط و نشان
 
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشی
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشی
در دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم



د
دانلود آهنگ آرون افشار – خط و نشان
Download New Music Aron Afshar – Khato Neshan
 
 
دانلود آهنگ آرون افشار خط و نشان

دانلود آهنگ آرون افشار خط و نشان
 
متن آهنگ آرون افشار با نام خط و نشان
 
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشی
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشی
در دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم

دا
دانلود آهنگ آرون افشار – خط و نشان
Download New Music Aron Afshar – Khato Neshan
 
 
دانلود آهنگ آرون افشار خط و نشان

دانلود آهنگ آرون افشار خط و نشان
 
متن آهنگ آرون افشار با نام خط و نشان
 
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشی
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشی
در دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم



د
غصه نخور...
تو خدایـــی داری...
که بزرگ است؛ بزرگ...
و به قول سهرابـــ : در همین نزدیکیست...
ای دل کوچکـــ من...
بگذار غم و غصه ببارد...
شاید
شاید اینبار خـــــدا میخواهد که
پس از بارش غم...
و
پس از خواندن نامش هردم...
آسمان دل تو صـــاف شود
و
نگاهت به همه اهل زمین پاکـــ شود...
شاید اینبار خـــدا میخواهد که خودش چتـــر تو باشد...
که بمانی...
نروی...
@qasedakekhoda
1 قدرت دعا
 
امام کاظم(ع): بر شما باد به دعا، چرا که دعا به درگاه خدا، و خواستن از خدا، بلایی را که مقّدر و قطعی شده، و به جز امضای آن نمانده، برمی‌گرداند. پس هنگامی که خدا خوانده شود و از او درخواست شود، خدا به یکباره بلاء را برگرداند. 
 
أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع: عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَى اللَّهِ یَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِیَ وَ لَمْ یَبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ- فَإِذَا دُعِیَ اللّ

دانلود آهنگ خط و نشان آرون افشار + متن آهنگ خط و نشان هم اکنون در رسانه مدی موزیک
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام خط و نشان
Aron Afshar  – Khato Neshan
اینستا گرام هنرمند 
اینستاگرام مدی موزیک
آرون افشار خط و نشان
ترانه : امیرحسام افشار
آهنگ : آرون افشار
تنظیم : معین راهبر
بخشی از متن آهنگ آرون افشار خط و نشان
بی من نتوانی این خط و نشان
لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی
شاید ندانی ولی باعثشی
بی من نتوانی این خط و نشان
لبریزم از عشق
ماه رجب درمان دردهر مسلمان/بالا برد دین و ولاوصبر وایمان/درپرتو قرآن وعترت سربلندی است/باشد دعا یک ارتباط خوب یزدان/رحمت فراوان میشود ازبهرشیعه/ماهی که استغفار دارد بهرانسان/بامغفرت نزدیک رب العالمین شو/هرمشکلی بالطف حق گرددچه آسان/ماه ولایت محوری ازعشق حیدر/از عشق او برشیعیان گردیده احسان/ماهی که عید مبعث پیغمبرماست/نازل شده جبریل براحمد فراوان/ با پاکی دل بروصال حق وضوکن/عزت ببارد از نمازت مثل باران/ماه رجب دارد نشانی سوی مهدی/بهرظهور
دانلود آهنگ آرون افشار خط و نشان
Download New Music Aron Afshar – Khato Neshan
بی من نتوانی این خط و نشان / لبریزم از عشق آرامش جان
پخش بزودی – دمو آهنگ اضافه شد



آرون افشار خط و نشان

متن آهنگ خط و نشان از آرون افشار
 
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشی
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشی
در دل من افتاده عشقت زمین گیر شدم سر تو با قسمت با تقد
خون بباردازدل وچشمان شیعه در جهان/رفته است دیگرسلیمانی ز دنیا تاجنان/رادمردوقهرمان جبهه حق در نبرد/قطعه های پیکراو میرودتاآسمان/دوستداراهل بیت و حامی برزینب است/اسوه ای شد حاج قاسم ازبرای شیعیان/این شهادت نامه او گرچه سخت وپرغم است/لیک آغاز شکوهی سوی محو دشمنان/درفراقش ملت مایک حماسه خلق کرد/رهبرفرزانه ما گریه داردتوامان/اوعزیز مسلمین وشیعه و ایران شده/انتقام سخت باشد سوی آمریکائیان/بهرفرمان ولایت در جهان آماده باش/ریشه کن باید بگردد ظ
استادِ مسیر، حجت الاسلام پناهیان، میگفت: مقداری به نیازهای مادی تان کم توجهی کنید تا نیازهای معنوی تان بیدار شود. تا قسی القلب نشوید. تا از ندیدن امام احساس کمبود کنید. وقتی به این فهم از زندگی برسید، آی که می‌خرندتان. پرده را کنار می‌زنند. دلبری می‌کنند. اگر نیاز معنوی ات بیدار شود، اگر بیفتی توی جاده تقرب، از آسمان دنیا سنگ هم ببارد، تو مشغول عشق بازی ات هستی و کیف دو دنیا را میبری.
این همه کامیابی با کمی گذشتن از خواب و خوراک و دلبستگی ها.
بهرنمازجمعه آدینه هاوضوکن/غسلی کناروضودرجمعه سوی اوکن/آنجا لباس تقوا بردار تامصلی/رحمت وعزت حق بسیارجستجوکن/بانام رب قدم رابردارسوی معبود/بازمزم ولایت سوی خداتوروکن/قرآن و عترت ودین آنجاست عاشقانه/سوی ظهورمهدی هرلحظه آرزوکن/اندر صف مصلی وحدت زیادگردد/بر خطبه بصیرت دل راتوروبروکن/هرخطبه نمازش تیری به قلب دشمن/جان ودلت به آنجابسیار شستشوکن/آمادگی ببارد بهردفاع مظلوم/درمحضرولایت توکسب آبروکن/اندرنمازجمعه اخلاص میکند گل/بااشک دیدگانت
یکی از بازدیدکنندگان وبلاگ سوالاتی را مطرح کردند که سری گذشته در مورد آزمایش ذهنی بود و برای شما نشر دادم که شاید درخور افتد این سری هم سوالاتی را پرسیدند که باز شایسته دیدم که برای استفاده شما عزیزان انتشار بدهم. 
 
 (سلام ممنون از پاسخ خوب و روان شما 
متشکرم من سوالای زیادی برام پیش میاد مخصوصا الان که این مباحث مطالعه میکنم دو سوال دیگه برام پیش اومده ۱) تفاوت مثال نقض و برهان خلف ۲)تمثیل ارابه که تمثیلی از افلاطون هستش رو مطالعه کردم و
بلقیس در پهندشت خشک بیابان اول به نان می‌اندیشید . نان ، و چه بهتر که بریان باشد . پس آسمان در چشم بلقیس آن‌هنگام خوش بود که ببارد ، ستاره از پیِ بارشی پُربار خوش بود . ابر ، تَرَش خوش بود ، نه بازی‌هایش بر رُخ ماه . سحر آنگاه خوش بود که آدمی چشم به سبزه بگشاید ؛ امیدِ سیر شدن گلّه . زیبایی آب نه در زلالی‌اش که در سرشاری‌‌اش بود . بسیار ، بگذار رود دیوانه فرزندی از من بگیرد ، اما تشنگی خاک فرو بنشاند . این آب و خاک فرزندان بسیار ستانده ، اما این ز
آسمان بندگی امشب پراز ایمان شود/روی سرازبهر بخشش آیت قرآن شود/هرمسلمانی ببارد دیده اش ازمعرفت/در تجلی ولایت قلب رااحسان شود/هم شب قدرخداو هم شب سوگ علی/شیعه تاروز قیامت بهراو گریان شود/از سرشب تاسحر آید سلام جبرئیل/رحمت وبرکت فراوان جاری ازرحمان شود/ماهمه مهمان حق ودردعا هم غوطه ور/بابصیرت مزدانسان روضه رضوان شود/نامه اعمال شیعه دست مهدی میرسد/سختی دنیاوعقبا بهرماآسان شود/
(وقتی چترت خداست)بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد         (وقتی دلت با خداست)بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند         (وقتی توکلت با خداست)بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند        (وقتی امیدت با خداست)بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند       (وقتی یارت خداست)بگذار هر چقدر میخواهند نا رفیق شوند       (همیشه با خدا بمان )چتر پروردگار، بزرگترین چتر دنیاستچتر خدا بالای سر زندگیتون دوستان مهربانم
ممنون که مطالب رو دنبال میکنید و نظ
چشمهاازبهرمهدی بازباران میشود/از فراق وغربت او دیده گریان میشود/سخت شدازبهرشیعه دوری در انتظار/دشمنان دین احمدمثل شیطان میشود/هرکجایی ازجنایت پرشودروی زمین/ظلمهای بیشماری هم فراوان میشود/مسلمین اندر امیدمصلح کل بشر/دلخوشیِ بر ولایت بازاحسان میشود/جنگ حق وباطل مابرمدارحیدراست/باولایت تاشهادت مرزانسان میشود/عشق بر مهدی ببارد اشکهای انتظار/ناله های عاشقی بادرد درمان میشود/در کمندعشق بازی بابصیرت همنشین/مشکلات شیعه آنجاهست آسان میشود/
داردخدا تشکراز زائرین مولا/دنیا حماسه دیده دراربعین مولا/احمد و اهل بیتش ممنون ازحسین است/مملوشده به عالم هرلحظه دین مولا/اجرشهیدداده درکربلابه زائر/پای پیاده رفته تاسرزمین مولا/ازوحدت وبصیرت دشمن شکست خورده/عشاق زینب اوشد همنشین مولا/پیغام کربلارا سجادوزینب آورد/باشد ولایت حق هردم امین مولا/دلبسته شهادت شیعه به افتخار است/دراربعین رسیده داغ حزین مولا/دنیاکنون ببیند عزت برای شیعه/بنگرکه کسب کرده آن آفرین مولا/ذکرحسین وزینب آمادگی ببا
تدبرکن به قرآن ماه نوراست/برای بندگیها فصل شوراست/خداآن سفره اش راپهن کرده/نگر شیطان زمابسیاردور است/نمازو روزه واخلاص برگیر/سحروقت مناجات وحضور است/دعاکن تاکه رحمتها ببارد/خدابرمومنین سنگ صبوراست/دهدافطار برشیعه دو لبخند/شکوه بندگی گنج شعور است/ببخشاید خداهرشب گروهی/چوموسای درونت کوه طور است/علی رایادکن تابی نهایت/ولایت بهرما راس امور است/نشان مهدوی اندر شب قدر/رسدبرماکه پیغام ظهوراست/
مگر چه می خواهم از وطن؟
جز لقمه‌ای نان و خیالی آسوده.
چه می‌‌خواهم؟
جز تکه‌ای آ‌فتاب و
بارانی که آهسته ببارد،
جز پنجره‌ای که
رو به عشق و آزادی گشوده شود،
مگر چه خواستم از وطن
که از من دریغش کردند.
آه ای میهن مغموم
وطن از پا افتاده
بدرود
بدرود...

| شیرکو بیکس |
گریه کن یافاطمه غوغای عاشورا رسید/اهل بیت مصطفی رامحشر کبرارسید/درسپهرآفرینش کربلاشد جاودان/باولایت تاشهادت جانب مولارسید/یک یک یاران مولا جانفشان برحسین/داغ اصحاب ولایی بردل آقارسید/دشمنان از روی کینه سربه نیزه کرده اند/تشنگی آل احمدبرلب دریارسید/رحم برقاسم نکردند تشنه لب گشته شهید/نیزه ای برقلب پاک زاده لیلارسید/اکبرو اصغرشهید نینوایی درحرم/برحسین وزینب او غصه ای یکجارسید/درکنار نهرآبی هست عباس علی/تابه عرش حضرت حق دست آن سقا رسید/ر
دانلود ریمیکس آهنگ های آرون افشار
ریمیکس بهترین آهنگ های آرون افشار با بهترین کیفیت منتشر شد
[ دانلود آهنگ با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ + متن آهنگ و پخش آنلاین موزیک ]
جانم باش ، خط و نشان ، طبیب ماهر

ریمیکس آهنگ های آرون افشار

جانم باش نوشدارو بعد مرگ فایده نداره جانم باش
رخ نمایان کن و این ماه شب تابانم باش جانم باش
داد از دل بیقرارت شدم ای فریاد از دل
صبر من رفته دگر بر باد از دل داد از دل داد از دل
دیوانه و دیوانه و دیوانه و مستم غیر از تو و غیر از تو
 
 
 
باران معشوقه ی من است / نزار قبانی 
 
دوباره باران گرفتباران معشوقه‌ی من استبه پیش بازش در مهتابی می‌ایستممی‌گذارم صورتم را ولباسهایم را بشویداسفنج وارباران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!باران یعنی قرارهای خیسباران یعنی تو برمی‌گردیشعر بر می‌گرددپاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توستپاییز یعنی مو و لبان تودست‌کش ها و بارانی توو عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کندباران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی سترپ رپه‌ی طبل‌های آف
کانال ما در سروش
تنها که باشی راحت‌تر با زندگی کنار می‌آیی. خیالت گرم کسی نیست که با نبودنش سر کنیمی‌شود ساعت‌ها روی سنگ فرش‌های خیابان لخت قدم بزنی چه باران ببارد یا نبارد، فصل می‌خواهد پاییز باشد یا تابستان... تنهایی که کهنه می‌شود، شب‌ها هم سرت را با همین کهنگی گرم می‌کنی... هوای دو نفره هم دیگر در کتت نمیرود جانم. جان می‌گیری با تکه کلامی از شوپنهاور، سکانسی از براندو، دیالوگی از قیصر خودمان، گوشت عادت می‌کند به ترانه‌های قدیمیام
هرجا نمازجمعه باشد مقر ایمان/رحمت زآن ببارد برقلب هرمسلمان/یک خصلت نمازش باشدمقر اخلاص/گلبانگ هرمصلی داردنوای احسان/درخطبه اش سفارش گشته مقرتقوا/درپرتوولایت دین میشود گلستان/باشد مقر دیگر گنج بصیرت او/دشمن شکست خورده ازشیعیان وایران/این چهارتا مقرش اکنون شده جهانی/یک سوره ای برایش آمد درون قرآن/اینک نمازجمعه حامی رهبر ماست/تیری به چشم دشمن این گوهردرخشان/برمهدی و ظهورش آمادگی بیارد/هر سخت درمقرش بسیارگشته آسان/
سردار دلها حاج قاسم عزیز از وقتی خبر شهادتت را شنیده ایم آرام و قرار نداریم بغضمان ترکیده و مانند کسی که پدر از دست داده عزاداریم.
حاج قاسم تو برایمان یک پدر دلسوز و مهربان بودی  که سینه ات برای محافظت از فرزندان و کشورمان همیشه سپر بود.
حاج قاسم تو نه یک فرمانده بلکه پادشاه قلبهای ما بودی در این هنگام که نیستی تازه فهمیدیم چه عزیزی را از دست داده ایم و چقدر دوستت داشتیم و نمیدانستیم
و چقدر به گردن ما حق داشتی و داری و تا همیشه این حق به گردن
۲۷۳۸ - روزگاری می‌گفتند اگر در مسکو باران ببارد، سران «حزب توده» در تهران، چتر بالای سر می‌گیرند! اکنون هم که ترامپ ایده احمقانه تزریق مواد ضدعفونی‌کننده برای مقابله با کرونا را مطرح کرده، بعید نیست برخی از عناصر ضدانقلاب برای اعلام وفاداری خود به دولت آمریکا، «وایتکس»و «آب ژاول» به خود تزریق کنند!بَس که برای این جماعت: هرچه آن خسرو کند شیرین بُود!
دانلود فایل اصلی
هوای امروز تهران بارانی است. خدا کند، هوای همه کشورم بارانی باشد. همه گویا دعای باران خوانده‌اند. باران امروز مثل فراموشی یک غم بزرگ خلسه‌آور است. آرام است و بر همه جا و همه چیز می‌بارد. پشت پنجره می‌نشینم و به آسمان خیره می‌شوم. انگار نه انگار در این دنیا شهری هست، خیابانی هم هست. در این باران، شهر و خیابان دیگر دیدنی نیست. قیر است و سیاه است و آلودگی می‌زاید.
ما آدم‌ها با همه موجودات این عالم یک تفاوت اساسی داریم. آنها باید منتظر بمانند ت
هوالهادی
...اگر میخواهیم به این محبت دست پیدا بکنیم ، اوّلا باید حجابها از روی قلب برداشته بشود که نور خداوند به این قلب بتابد و باران رحمت بر زمین این قلب ببارد ، بنابراین این قلب باید تصفیه بشود .
مطلبی که هست برای اینکه این قلب تصفیه و تزکیه بشود ، یک مقداری در دست خودم آدم هست ، امّا مقداری هم در دست خود آدم نیست ، انسان میتواند مقدّماتش را فراهم بکند ، دنیا را کم بکند ...اگر انسان واقعاً میخواهد به آن محبّت دست پیدا بکند و زمین قلبش را پاک و ت
دیروز که رفته بودم اونجا که دوستامو ببینم و وقتیکه دیدمشون و چنننندبار سفت سفت بغلم کردن، تازه یادم اومد سفت بغل کردن ینی چی؟ دوست داشتن ینی چی؟ رفیق بودن ینی چی؟ وقتی با یه‌لبخند خیره بهم نگاه کردن و حس خوشحالی رو از توی چشماشون خوندم، خوشحال شدم. دیدم که توی راهنمایی، با چشمای باز دوستامو انتخاب کردم. انقدری چشمام باز بوده که وقتی دیدنم اینهمه خوشحال شدن. انقدری چشمام باز بوده که فکم درد گرفت از محکم بغل کردنم و احتمالاً فک اوناام درد گرف
امروز دم غروب توو ماشین نشسته بودم و داشتم از شیشه‌های برف‌گرفته به بیرون نگاه می‌کردم،؛ همه چیز به شکل غریبی تیره و تار و درهم بود. شبیه به گذشته‌ای که آمده و رفته و ناپدید شده است. گذشته‌ای که می‌توانی ببینمش اما از لمس کردنش عاجزم. حتا اکنون نیز برایم همینگونه است. چه قدر دلم می‌خواست این تاری دید از بین برود. تشنه‌ی نورم. بنده‌ی روشنایی. غلام آن کس که برایم چراغی بیاورد و وضوحم ببخشد. بعد این زمستون واسم بازم زمستونه. چه فرقی می‌کند آ
«آبی که به آبی برسد ، بی کران که به بی کران برسد ، تفوق باکی است ؟ دریا و شب در یک خط از هم جدا می شوند ، خطی که در افق مرئی است ، خطی که شب ها پاک می شود . دریا و شب در هم یکی می شوند ، بی کران ابدی . »
اولِ تک نگاره ای در اولین شماره ی مجله ی سان ، این بند به عنوان مقدمه نوشته شده و از دیشب که این جملات را دیدم ، در سرم پرسه می زنند . 
می دانم ، دریا هم کران دارد ولی راستش خیلی از ماهی ها خوابش را هم نمی بینند . 
ای کاش انسان ها هم بی کران یا حداقل «کرانه ن
«آبی که به آبی برسد ، بی کران که به بی کران برسد ، تفوق باکی است ؟ دریا و شب در یک خط از هم جدا می شوند ، خطی که در افق مرئی است ، خطی که شب ها پاک می شود . دریا و شب در هم یکی می شوند ، بی کران ابدی . »
اولِ تک نگاره ای در اولین شماره ی مجله ی سان ، این بند به عنوان مقدمه نوشته شده و از دیشب که این جملات را دیدم ، در سرم پرسه می زنند . 
می دانم ، دریا هم کران دارد ولی راستش خیلی از ماهی ها خوابش را هم نمی بینند . 
ای کاش انسان ها هم بی کران یا حداقل «کرانه ن
تنبل شده ام این روزها.دست و دلم به کار نمی رود.انگاری زیادی سر گردان مانده ام.برای کارهایم یک لیست بلند بالایی دراورده ام.امروز فقط  سرچ چند کتاب و مقاله خسته ام کرد و گذاشتم کنار....تازه این اول راهی است که دارم تویش قدم می زنم و خوش خوشان نشسته ام تا از آسمان ببارد برایم خیر و نیکی....دقیقا همین قدر تنبل و همین قدر خیال باف....مایه شرمندگی است می دانم اما هر کاری می کنم که تمرکز کنم و مسیرهایم را پیدا کنم نمی توانم...تنبلی می کنم و دل به هر کاری می د
+ وابستگی یا علاقه، کدام حس نسبت به من داری؟
- من به کاکتوس اتاقم علاقه دارم و به لیوان قهوه ام. اما می توانم به جز آنها زندگی کنم یعنی وابسته نیستم.
+ بدون من چی؟
- شما را هیچوقت نداشتم که حس نبودنت را درک کنم.
+ و داشتنم؟!
- داشتنت یک آرزوست نه وابستگی. اگر بهت نرسم میگم به آرزوم نرسیدم ولی اگر وابسته ات باشم اون موقع میگم به زندگی نرسیدم.
+ خوب، تکلیف چیه؟
- مگه منتظری؟!
+ نباشم؟!
- نمی دانستم!
+ بعضی انتظارها بی حس اند. با اینکه طرف منتظره ولی اگه چیز
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد

سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد
فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد

باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد

هم عارفان عاشق دانند حال مسکین
گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد

زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین
بر دل خوشست نوشم بی او نمی‌گوارد

پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی
گوییم جان ندارد یا دل نمی
گریه کن یافاطمه غوغای عاشورا رسید/اهل بیت مصطفی رامحشر کبرارسید/درسپهرآفرینش کربلاشد جاودان/باولایت تاشهادت جانب مولارسید/یک یک یاران مولا جانفشان برحسین/داغ اصحاب ولایی بردل آقارسید/دشمنان از روی کینه سربه نیزه کرده اند/تشنگی آل احمدبرلب دریارسید/رحم برقاسم نکردند تشنه لب گشته شهید/نیزه ای برقلب پاک زاده لیلارسید/اکبرو اصغرشهید نینوایی درحرم/برحسین وزینب او غصه ای یکجارسید/درکنار نهرآبی هست عباس علی/تابه عرش حضرت حق دست آن سقا رسید/ر
باران که می‌بارد
زمین پر می‌شود
از عطر حضور تو
و خیالت بار دیگر
به سرم می‌زند
زیبا نیست!؟
پاییز باشد
باران بی‌امان ببارد
و تو را ببینم که
آن‌سوی خیابان
در انتظارم ایستاده‌ای
همه جا می‌توان
بوی تو را احساس کرد!
حتی خیابانی که
هرگز قدم نزده‌ایم..
مهران_رمضانیان
«پارت اول» آرام و زیبا
یک ساعتی است که در پیچاپیچ جاده ی سردشت و روستای کارنج در حال حرکتیم. حرکتمان به خاطر جاده خاکی که در باران های اخیر شسته شده خیلی آرام است. آنقدر آرام که می شود سنگلاخ های  کف جاده را شمرد یا از منظره زیبای کنار جاده لذت برد.

«پارت دوم» استقبال زمستان
به نزدیکی روستا رسیده ایم. از اینجا هوای آبادی را حس می کنم با اینکه خانه ها از اینجا که ما هستیم پیدا نیست. گفتم خانه! بگذریم، منظورم همان دیوار هایی بود که سقفی کشیده اند
دانلود آهنگ جدید آرون افشار خط و نشان
دانلود آهنگ آرون افشار به نام خط و نشان کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده خط و نشان با صدای آرون افشار از جوان ریمیکس
Download New Music Aron Afshar – Khato Neshan

موزیک جدید آرون افشار را می توانید بزودی از جوان ریمیکس دانلود نمایید.
جدیدترین ساخته آرون افشار خط و نشون نام دارد.
امیدوارم موزیک از کیفیت خوبی برخوردار باشد.
متن آهنگ خط و نشان از آرون افشار
بی من نتوانی اا
به نظر من این خود ما هستیم که زندگی را سخت میگیریم
زندگی سخت نیست
خود ما آدم ها هستیم که قناری ها را در قفس می اندازیم بعد از زندانی بودنشان شعر میسراییم
خود ما آدم ها هستیم که خیلی زود میخواهیم به عشق برسیم اما چیزی که نصیبمان میشود تنفر از کسی هست که یک روزی میگفتیم
اگر بگوید "آری" دیگر هیچ چیزی از خدا نمیخواهم
این خود ما آدم ها هستیم که زندگی را سخت کردیم
باران همیشه یک جور میبارد
اما تو یک روز کفش هایت کثیف میشود
یک روز روحت تازه میشود
آری تق
اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود اگر دفتر خاطرات طراوت پر از رد پای دقایق نبود اگر ذهن آیینه خالی نبود اگر عادت عابران بی‌خیالی نبود اگر گوش سنگین این کوچه‌ها فقط یک نفس می‌توانست طنین عبوری نسیمانه را به خاطر سپارد اگر آسمان می‌توانست، یک‌ریز شبی چشم‌های درشت تو را جای شبنم ببارد اگر رد پای نگاه تو را باد و باران از این کوچه‌ها آب و جارو نمی‌کرد اگر قلک کودکی لحظه‌ها را پس انداز می‌کرد اگر آسمان سفره‌ی هفت رنگ دلش را برای کسی باز
"تو مثل رودخانه‌ای ترکم کردی
برای همین است
گاهی ماهی‌های مرده در خود پیدا می‌کنم
بازگشتن‌ات، 
جوانی اَست
بازنمی‌گردد
تو از انتهای این خیابان بیرون رفتی
و آن انتها هنوز
بر سینه‌ی جهان سوراخ است
چرا نمی‌تواند برف؟
چرا نمی‌تواند برف
بر گذشته ببارد؟
چرا نمی‌تواند برف
این خیابان را ورق بزند؟
چرا 
چطور 
چگونه سفر کنم
تو مرده‌ای
و فاصله‌ات از تمام شهرها یکی‌ست
ماهی‌ها به سطح آب آمده‌اند
عید به سطح آب آمده است
عمق به سطح آب آمده است
و تنها
محجوب ترین لیلی افسانه ی عشقی
دیوانه، دلم که به سرش، میل تو دارد

دلتنگ تر از ماهی تُنگم، لب دریا
تاوصل، رسیدم اگر این ابر ببارد

چادر به سری برده دلم را به خرابات
مؤمن، به درآیم اگر این عشق گذارد

«بهزادَ»م و باک از غمِ ایام ندارم
ترسم که مرا یار، به تقدیر سپارد

شیرینِ منی « محدثه » در قصه ی فرهاد
ایزد اگر این عشق، به تاریخ نگارد

چون حادثه ی بم دلم ازعشق تو لرزید
تسکین شود این درد،چو دستت بفشارد
"بسم الله الرحمن الرحیم"
رحلت امام شهیدان را به شما چمرانی ها و دوست داران امام خمینی(ره)؛تسلیت عرض می کنم.
انشالله نور به قبر این امام بزگوار و عزیز ما مردم ایران و جهان؛ببارد. 
"روحش شاد و یادش گرامی باد."
عنوان: رحلت امام خمینی(ره)حجم: 254 کیلوبایتتوضیحات: رحلت امام شهیدان,امام خمینی(ره)؛پیر خمین
دریافت
کرانه‌ای به پهنای فرسنگ‌ها بر کویر . اَبرویی زمخت بر نگاهی گداخته . کشیده شده از باختر افغان تا فراسوی یزدِ کهن . طاغزار ، جنگل‌گونه‌ای گسسته ، ناپیوسته . از تایباد برمی‌گذرد ، طبس را در خود می‌گیرد ، جنوب خراسان را می‌پیماید ، بر بالاسرِ کاشمر و پناه کوه‌سرخ ، دست و بازو به‌سوی یزد پیش می‌کشاند . جنگلِ کویری ، بوته‌زار . گاه از خود واکنده می‌شود . پاره می‌شود ، می‌گریزد ، دور می‌شود و بار دیگر ، در منزلی دیگر به‌خود می‌پیوندد ؛ طاغی .
دانلود آهنگ جدید آرون افشار یار جونی
Download New Music Aron Afshar – Yare Jooni

آرون افشار یار جونی
دانلود این موزیک زیبا اختصاصی از لینک بالا کلیک کنید

متن آهنگ یار جونی از آرون افشار
 
می روی و من از رفتنت بی قرارم
طاقت بی تو بودن ندارم ندارم
میروی و مرا می کشد فصل دوری
ابر بارانیم بی تو باید ببارد
یار جونی یار جونی
هم درد و درمان واسه جونی
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
 
 سیزده است، چهارده نیست . با همه ی سیزده های دیگر فرق می کند. آسمان هم مردد است . نمی داند ابری باشد یا آفتابی . ببارد یا نبارد . فکر می کنم این هوا ناجوانمردتر از آن ویروس کووید نوزده است. این یکی آمده دلبری کند اما ندانسته دق مرگ می کند وآن یکی بی تعارف می کشد . من پشت پنجره ای در شهری هراس خورده ایستاده ام . کسی قدم در شهر نمی زند . فقط گنجشک ها پشت پنجره بهار را مزه مزه می کنند.
+
واقعا آن چیزی که در امر مدیریت مدیران گم شده است شعور، معرفت و عدالت است
مدیر ما انگار کرونای مغزی گرفته :)))
وقتی تصادف کرده بودم در منزل استراحت میکردم رییس گروهم کرد وقتی کرونا گرفتم در منزل استراحت میکردم عزلم کرد
:)))
البته که منو اینهمه خوشبختی میشه آخه
واقعا هر چه مسوولیت کمتری داشته باشی راحتتری و آرامشت بیشتر است من نه تنها ناراحت نشدم بلکه ته دلم قینج رفت که آخیش راحت شدم
کلا از دستور دادن بیزارم و از اینکه یکی کوتاهی کنه کارشو پشت گوش
 
فصل باران است بارانی شویم / از درون جوشیم و طوفانی شویمبوی خاک و بوی نمناک چمن / کیف دارد زیر باران تر شدندر تمام قطره ها تکثیر شو / زیر باران خدا تطهیر شو . . .
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ اس ام اس روزهای بارانی ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
دمش گرم ، باران را میگویم ، به شانه ام زد و گفت :خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ اس ام اس روزهای بارانی ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
تنها ادامه میدهم در زیر بارانحتی به درخواست چتر هم جواب رد
شنیده‌ای که می‌گویند: نویسندگی باید ندارد؟! یعنی امکان ندارد که فقط یک قلم باشد و یک دفتر و تمام! دیگر می‌توانی بنویسی! بلکه برای نوشتن، باید یک
حرف نگفته‌ای نیز در نوک زبانت داشته باشی. باید ذهنت آماس کند، ورم بردارد؛ طوری که
مجبور شوی با چند سطر نوشتن و قلم‌زدن، دستمال خنکی بر رویش قرار دهی و درمانش کنی؛ درست عین کسی که لقمه‌ای داغ در دهان دارد و مدام آن را در داخل فضای دهان می چرخاند تا اینکه آن را می‌بلعد و خلاص می‌شود. برای قلم‌زدن ه
صندلی عقب نشسته بود، دقیقا پشت سر من. از صندلی جلو کج شده بودم و داشتم باهاش حرف می‌زدم. صورتش پیدا نبود و حرفی نمی‌زد. انگار فقط منتظر بود به مقصد برسیم تا پیاده شود و حرف‌های من را گوش نمی‌داد. پس از چند دقیقه وقتی فهمیدم به من گوش نمی‌دهد بی‌خیال شدم. نفسم را در سینه حبس کردم و پوف بلندی کشیدم. سرم را به مشت دست راستم تکیه دادم. بیرون را نگاه کردم. سیاهی بود. چیزی پیدا نبود. چهره‌اش یادم نیامد. یک لحظه ترسیدم که نباشد. چرخیدم که او را در صندل
پاییز است و برف می‌بارد! کلاغ‌ها بر فراز شهر پرواز می‌کنند. عده‌ای در پسِ کوچه‌ها می‌دوند. غم نشسته است بر نورِ چراغِ‌هایِ شهر! حکومت نظامی در رسانه‌ها جریان دارد. قرار است همه چیز به نفع خودشان جلوه داده شود. دسترسی به شبکه‌ها کاملاً قطع شده است! جلوه‌هایی از ۱۹۸۴ جورج اورول را به عینه می‌بینم. امید‌ها نا امید شده. اعتمادها بی اعتماد! و دست‌ها خالی‌تر! و چشم‌ها محتاج‌تر!
شب‌هایِ ابریِ شهرهم طولانی‌تر از هر زمانیست! و ظُلم قد علم کرد
سلام کنم یا نکنم! آخه اومدنی که رفتنی داره، دیگه سلام نمی خواد. یعنی تا بخوای سلام کنی باید خدافظی رو شروع کنی. 
دلم تنگ شده بود. برای فضایی که خودِ خودِ هستم. بدون روتوش، نقاب و هر پوششی مزخرف دیگه ای که آدمو شکل دیگه ای تحویل دیگران میده!
زندگی فاجعه بار این روزها ادامه دارد. یعنی زندگی هر طور شود، فقط ادامه داشتن را بلد است. چه از آسمان سنگ ببارد، چه اتش و کرونا و موشک!
راه خودش را می رود. فقط نمی دانم احساس هم دارد که گاهی دلسرد شود، خسته شود ا
...آقای مدیر صورت سرخ شده اش را گردشی داد به جانب من و گفت:آقای ابراهیمی!کلاس شما دزد دارد.
جواب دادم:آقای مدیر !همه جا دزد دارد.دزد فرزند احتیاج است.اگر کلاس من دزد دارد؛مدرسه شما فقیر دارد آقای مدیر.و چیزی شرم آور تر از فقر نیست.برای پوشاندن دستهای فقر،دستکش ها گم میشوند.و برای پوشاندن گردن های برهنه فقر، شالگردن.
مدرسه شما شاگردهای گرسنه دارد.
کسانی سر کلاس من درس میخوانند که در بیست و چهار ساعت یک وعده غذای بسیار بد میخورند.من این را به دقت
نم نم باران که می زند، سعی می کنم خودم را داخل کافه ای، لابی هتلی، فروشگاه خریدی یا هر چیز غول پیکری که توی این خیابان بنا شده است بکشانم. توی این دو سال یکبار هم نشده که بخواهم از باران اینجا کیف کنم. عملی که در تمام فرم های حتی کاری آن را لذت بخش ترین کیف دنیا نوشته ام. اما حالا فهمیده ام، باران هر جایی را نمی شود بغل کرد. با هر نم نم بارانی نمی شود بوی کاهگل و نم آجرهای گلی را استشمام کرد. مثل باران های اینجا که هر چقدر هم ببارد هیچ چیزش شبیه بار
دستت لای موهای دشت که می‌پیچد موج می‌افتد در تن گندم‌زار و عطر انگشتانت قاصدک‌ها را بیدار می‌کند.خورشید زود خودش را می‌رساند و روز با نام تو آغاز می‌شود که بهترین نام‌هاست.گل‌، مهربانی‌ات را لالایی می‌کند برای آرامش خواب غنچه‌هایش و کبوتر، کو کو کنان مشق بی‌قراری‌ات را در جهان منتشر می‌کند‌.این عالم، عالم تو است و من در ناچیزترین حالت ممکن، خود را مرکز این دستگاه می‌دانم وقتی نگاهت برایم به شدت کافی‌ست.بگذار هرکه هرچه دلش خواست
هیچگاه به این مقدار بدین احساس، به تنفر از انسان ها و صورت هاشان دچار نبوده ام و خود نیز درون این قاعده ام. همانقدر انسان و نفرت انگیز و از آن راه نجاتی نیست. توی کوچه ها گشتن، زیر قطع و وصل شدن نور زرد رنگ چراغ سایه ام لحظه ای بسط پیدا می کند به تمام کثافت ها و تاریکی های محیط دورم و لحظه ای دیگر تنها اندازه من می شود. یا ک ضریبی قابل محاسبه صرفا به سبب فاصله و زاویه ای ک چراغ با من دارد. متاسفانه، اقبال بدی دارم. از آنکه می شد این خودآگاهی و من بود
سیلاب که فرونشست و زمین که دوباره خشک شد، فرصتی فراهم خواهد آمد برای اندیشه؛ البته آن فرصت را نیز مغتنم نخواهیم شمرد.
طی دو روز گذشته، مکرّراً دیده و شنیده‌ام که آسمان، زمین، ابرها و کوه‌ها بازیگران شاخص نمایش زندگی ما اعضای جامعه‌ی ایرانی هستند. نو نیست؛ اما این روزها مدام تکرار می‌شود: یا نمی‌بارد یا سیل می‌آید؛ یا از خشکسالی می‌میریم یا از بلا؛ نمی‌دانیم دعا کنیم ببارد یا نبارد؛ و قص علی هذا.

بسیار کم می‌بینم که بپرسیم: آیا بارش‌ها
چند روز است که هر شب کابوس می‌بینم. کابوس‌های عجیب و غریب و شلوغ و درهم‌ام دوباره برگشته‌اند. چند شب پیش آدم‌بده‌ی خوابم مادرم بود. هیچ چیز ترسناک‌تر از این نیست که آدم‌بده‌ی داستانِ کابوست مادرت باشد. البته شاید این برای منی که این اواخر از هر آشنا و غریبه‌ای ضربه خورده‌ام خیلی عجیب به نظر نرسد.
دیشب خواب تو را می‌دیدم. می‌پرسی چطور ممکن است خواب آدم نادیده را دید؟ نمی‌دانم. اما مکانیزم دیدن خواب آدم نادیده _اگر برایت سؤال است_ این طو
 
آرون افشار خط و نشان
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام خط و نشان
Aron Afshar - Khato Neshan
ترانه : امیر حسام افشار ؛ ملودی : آرون افشار
+ متن ترانه خط و نشان از آرون افشار
بی من نتوانی این خط و نشان / لبریزم از عشق آرامش جان
باران ببارد عجب حال خوشی / شاید ندانی ولی باعثشی
 

ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید مسیح و پیمان بیات به نام دل به جادوی تو میسپارم جز تو هیچ ارزویی ندارم من دل اشوبم اما تویی تو قرارم در تیتراژ پایانی برنامه جشن رمضان شبکه پنج سیما
Ahang del be jadoye to miseparam joz to hich arezoei nadaram man del ashobam ama toei to ghararam
دانلود آهنگ دل به جادوی تو میسپارم جز تو هیچ آرزویی ندارم من دل آشوبم اما تویی تو قرارم
داد از عشق از این همه آرامش مرا بسوزان در آتش شیدایی
دیوانم کنار تو میمانم کنار تویی که چون خودم تنهایی
نوازشم ز شوق رویت به دیده ی من بارا
چند روز است که هر شب کابوس می‌بینم. کابوس‌های عجیب و غریب و شلوغ و درهم‌ام دوباره برگشته‌اند. از آدمی شبیه من که توی مغزش مدام میان نیم‌کر‌ه‌ی چپ و راست دعواست بعید نیست که این به هم ریختگی از جایی مثل ناخودآگاه بیرون بزند. چند شب پیش آدم‌بده‌ی خوابم مادرم بود. هیچ چیز ترسناک‌تر از این نیست که آدم‌بده‌ی داستانِ کابوست مادرت باشد. البته شاید این برای منی که این اواخر از هر آشنا و غریبه‌ای ضربه خورده‌ام خیلی عجیب به نظر نرسد.
دیشب خواب ت
یک روز
باران ببارد
یک روز
آفتاب بتابد
(یک روز در میان...)
امروز
ابر باشد
باد بوزد
باران ببارد
"من"
همه ی چترها را به باد بدهم
همه ی چترها را...
خیس شوم
تب کنم
بسوزم
و همه ی "اول شخص" هایم بمیرند
....
فردا
"او" باشد
حجمی تمام از "سوم شخص"
"سوم شخص"
و آفتاب بتابد...
صدای آواز می آید. آوازی غمگین که در هوای بارانی همراه با قطره ها خیس می شود و سنگین. کش می آید و تا ابد ادامه پیدا می کند. از آن آوازهایی که دلت نیم خاوهد منبعش را کشف کنی یا اصلا دلت نمی خواهد بروی پی اش تا نزدیک شوی و مفهوم شود شعرش! از ان آوازهایی که اگر نخواهی بشنوی هم می شنوی! اگر نخواهی گوش دهی هم در گوشت فرو می رود و تا مغز خاطرات را می کاود.
 
...
امروز کسی می گفت مرگت را به تاخیر بینداز! اینقدر ابزار و آلات دست عاملان مرگ نده! نشسته بودم در اتا
باران حضورت که ببارد تنهایی ام
خشکسالی اش را تعطیل می کند
به حرمت قطراتی از جنس تو

اس ام اس باران
sms baran

در این شبــهای بـــارانی  غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی
بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می آیـــــی
به احســــاست قســــــم یــــک شب
  دلم می میرد از حسرت
و من اهسته میگویم :
تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـــیـــایــــی …..

اس ام اس باران
sms baran

بــــــــاران مــی خـــواهــــم
  آنـــقــدر شــــدیـــ
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد

سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد
فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد

باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد

هم عارفان عاشق دانند حال مسکین
گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد

زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین
بر دل خوشست نوشم بی او نمی‌گوارد

پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی
گوییم جان ندارد یا دل نم
تنها که باشی راحت‌تر با زندگی کنار می‌آیی .
خیالت گرم کسی نیست که با نبودنش سر کنی .می‌شود ساعت‌ها روی سنگ فرش‌های خیابان لخت قدم بزنی چه باران ببارد یا نبارد .
فصل می‌خواهد پاییز باشد یا تابستان ...
تنهایی که کهنه می‌شود ، شب‌ها هم سرت را با همین کهنگی گرم می‌کنی ...
هوای دو نفره هم دیگر در کتت نمیرود جانم .
جان می‌گیری با تکه کلامی از شوپنهاور ، سکانسی از براندو ، دیالوگی از قیصر خودمان ، گوشت عادت می‌کند به ترانه‌های قدیمی .اما چقدر خو
هنوز به یک سالگیمان نرسیدیم که با مشکلی عجیب و جدید روبرو شده‌ایم. بار این مشکل را بیشتر از هر زمان دیگر باید تنهایی به دوش بکشم و در مواجهه با این مشکل، آدمی باشم که تا به حال نبودم.
همیشه در شروعِ برداشتن قدم‌های بزرگ باید منتظر یک زمین خوردن شدید باشم. همیشه اینطور بوده و گاهی دوباره سرپا شدنم ماه‌ها طول کشیده. اما این‌بار به خودم قول داده بودم که هر روز تازه نفس و پرقدرت قدم بردارم. یادم می‌آید روزی که برنامه‌ها را ریزبه‌ریز توی دفتر
بغض کُِشی!
اولش ریز ریز می‌خندید. هنوز نگران این بود که قرار است بچه های جهادی امروز فردا از روستا بروند.
فکر نمی‌کردم اینقدر زور داشته باشد. بغض داشت اما می‌خندید و می‌کشید.
انگار می‌خواست برنده شود تا شاید برگشت ما را چند روزی به عقب بیندازد. 
بغضی که در خود می‌کشید، داشت مرا می‌کشت!
خنده اش هر لحظه ممکن بود منفجر شود و مرواریدهایی درشت روی صورتش ببارد.
اصلا برای همین، صدایش توی خندیدن آن همه بچه‌ گم نمی‌شد.

دیگر مقاومت ممکن نیست. دل ای
بغض کُِشی!
اولش ریز ریز می‌خندید. هنوز نگران این بود که قرار است بچه های جهادی امروز فردا از روستا بروند.
فکر نمی‌کردم اینقدر زور داشته باشد. بغض داشت اما می‌خندید و می‌کشید.
انگار می‌خواست برنده شود تا شاید برگشت ما را چند روزی به عقب بیندازد. 
بغضی که در خود می‌کشید، داشت مرا می‌کشت!
خنده اش هر لحظه ممکن بود منفجر شود و مرواریدهایی درشت روی صورتش ببارد.
اصلا برای همین، صدایش توی خندیدن آن همه بچه‌ گم نمی‌شد.

دیگر مقاومت ممکن نیست. دل ای
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام خط و نشان
Danlod Ahang Jadid Aron Afshar – Khato Neshan

متن آهنگ خط و نشان آرون افشار
بی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جانباران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشیبی من نتوانی این خط و نشان لبریزم از عشق آرامش جان
دانلود آهنگ آرون افشار خط و نشان
باران ببارد عجب حال خوشی شاید ندانی ولی باعثشیدر دل من افتاده عشقت زمین گیر شدم سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدمای بهونه ی زندگی بی تو من بی قرارم …در دل من افتاده
بغض کُِشی!
اولش ریز ریز می‌خندید. هنوز نگران این بود که قرار است بچه های جهادی امروز فردا از روستا بروند.
فکر نمی‌کردم اینقدر زور داشته باشد. بغض داشت اما می‌خندید و می‌کشید.
انگار می‌خواست برنده شود تا شاید برگشت ما را چند روزی به عقب بیندازد. 
بغضی که در خود می‌کشید، داشت مرا می‌کشت!
خنده اش هر لحظه ممکن بود منفجر شود و مرواریدهایی درشت روی صورتش ببارد.
اصلا برای همین، صدایش توی خندیدن آن همه بچه‌ گم نمی‌شد.

دیگر مقاومت ممکن نیست. دل ای
باران رحمت

خورشید عالمتاب هنگامیکه بر دریا و رود خانه ها و اقیانوس ها می تابد ، آب ها
تبخیر شده ، به بالا می رود ، و ابر ها تشکیل می شود و باد این ابرها را جابجا
نموده و بر سرزمین های خشک و تشنه ی آب می برد و آنها را سیراب می کند ، اگر شدّت
بارندگی زیاد باشد و باران بسیار ببارد ، تبدیل به سیل شده و هر چه سر راه خود
باشد تخریب و حتی جان انسان ها به خطر می افتد
اما هنگامیکه خورشیدِ لطف و رحمت الهی بر دل مؤمن بتابد ، و در دل مؤمن عشق و
محبت ایجاد کند ، ا
شاید که بارانی ببارد
1
قندیل ها ی یخی
در آرزوی یک روز قشنگ
آب می شوند
آفتاب خزانی
مسحور !
رنگ جادویی شمعدانی ها
من شادمان
به پذیره رقص خورشیدهای مکرر
در آسمان نیمه ابری می روم
با اشک چشم  و دعای دل
شاید که بارانی ببارد
ماهشهر سال 89 ع-بهار
 
قدح آینه
کردار
روزگاری ست
که دل
چهره مقصود
 ندید     

ساقیا !
آن قدح آینه
کردار بیار.....حافظ
نفسم بالا نمی آمد یا به عبارتی بزور نفس می کشیدم با خمیازه های طولانی ،خسته
بودم بدجوری خسته حوصله دکتر و بیمارست
ای رفته به وادی تباهی
از دست تو شکوه ام زیاد است
بی شک توخودت دگر بدانی
بیچارگیت از اعتیاد است
شاید دوسه روزنأشه باشی
یک عمر ولی عذاب بینی
در وادی اعتیاد و ادمان 
درد وغم بی حساب بینی 
گیرد زتو احترام و عزت 
ازدست دهی تو آبرو را
ادمان چو رفیق آدمی گشت
ساقط کند از حیات او را
این وادی نکبت و عذاب است
 درآن زخوشی نشانه ای نیست 
این طبع ومرام اعتیاد است 
باحال خوشش میانه ای نیست
بیچاره کسی که از جوانی
دربازی مرگ پا گذارد
تالحظه ی آخر اسارت 
باران ب
مامون ازامام رضاکه معروف به ضامن آهوبودمتنفربود.دلایل متعددی وجودداشت که اوازامام رضامتنفرباشد.مهمترین دلیل این بودکه امام رضانحوه شطرنج بامامون رابلدبود.
هنگام اعلام بیماریهای واگیردارامام رضاکلاس درسش برقراربود.هنگام اعلام کشتن حیوانات امام رضادستورمنع کشتارمیداد.هنگام اعلام قرنطینه دستورمنع قرنطینه درداخل عصامیداد.
هنگام اسراف درهرچیزوقحطی دستورروزه سه روزه میداد.خصوصاوقتی بارانی درکارنبودومامون میگفت برویدبه امام رضادخیل
پاییز است و برف می‌بارد! کلاغ‌ها بر فراز شهر پرواز می‌کنند. عده‌ای در پسِ کوچه‌ها می‌دوند. غم نشسته است بر نورِ چراغِ‌هایِ شهر! حکومت نظامی در رسانه‌ها جریان دارد. قرار است همه چیز به نفع خودشان جلوه داده شود. دسترسی به شبکه‌ها کاملاً قطع شده است! جلوه‌هایی از ۱۹۸۴ جورج اورول را به عینه می‌بینم. امید‌ها نا امید شده. اعتمادها بی اعتماد! و دست‌ها خالی‌تر! و چشم‌ها محتاج‌تر!
شب‌هایِ ابریِ شهرهم طولانی‌تر از هر زمانیست! و ظُلم قد علم کرد
58-  و من کلام له (علیه السلام)
> کلم به الخوارج حین اعتزلوا الحکومة و تنادوا أن لا حکم إلا لله <
أَصَابَکُمْ حَاصِبٌ وَ لَا بَقِیَ مِنْکُمْ آثِرٌ أَ بَعْدَ إِیمَانِی بِاللَّهِ وَ جِهَادِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) أَشْهَدُ عَلَی نَفْسِی بِالْکُفْرِ لَ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلَی أَثَرِ الْأَعْقَابِ أَمَا إِنَّکُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی ذُلًّا شَامِلًا
چه تشبیه جالبی میشد اگر زندگی هایمان را ب رود های اب مانند میکردیمدرست نگاه کن ...در انتهای زندگی های همه ی ما ،خوب یا بد،فقیر یا غنی ،متصل به دریایی میشوند،به اقیانوسی،یکرنگ و یک دست در آن لحظه.خواه شور،خواه شیرین.
رودهایمان گاه شیرین و زلال آبستن ماهیان رنگارنگ.گاه راکد و بدبو لانه وزغ ها و لای و لجن گاه رودی تیزپا میشویم در مسیر زندگیهامانمیگذریم بی آنکه ببینیم بی آنکه بدانیم.و گاه.آه....رودهایی تنها و کوچک میشویم جنبان که فقط برای کمی زیس
دلم می‌خواهد رها کنیم. حرف بزنیم، از حال و روزمان صحبت کنیم. درباره ی شهرت برایم بگویی و من، دو دلِ تصمیم های لحظه آخری ام شوم. برویم کافه ای، کومه ای، پشت بامی، کوچه ای باریک با پله های نامتقارن کنار میدان دربند. دست هایت را بگیرم. برایم پیانو بگذاری و لحظه ای درنگ نکنم برای دعوت کردنت به رقصیدن. با یک دست، دستانت را بگیرم و با دست دیگرم تو را آنقدر به خودم نزدیک کنم که دنیا هم نتواند فرقی میان‌مان قائل شود. آسمان هم ببارد.
دلم تو را می‌خواهد و
باران ببار
ببار بر سر همه آنان که ایستاده اند زیر آسمان تنهایی ها
*****
در زندگى‎ ‎نه گل باش که اسیرخاک شوى‎‎
نه باران که به خاک بیفتى
خاک باش که گل از تو بروید و باران به خاطر تو ببارد
*****
الان داره تو مشهد بارون شدید با صاعقه میاد ...
جاتون خالی...
آیا جای شما هم بارون میاد...
پیام بدید...
یاعلی
بسمه تعالی
می فرمود: سالها قبل از انقلاب، کتابی در پاسخ به بعضی شبهات روز، نوشته بودم. روحانی مشهوری آن را خواند و پسندید. پیام داد که به شهر آنها بروم تا به بهانه بزرگداشت من، مسائل روز اسلامی را تبلیغ کنیم.
بلیت قطار خریدم و سوار شدم. با خود گفتم ایکاش همسفر اهل علم و کتابی نصیب تا با مباحثه، راه کوتاه شود. دیدم سید معمم بلند قدی بسمت کوپه من می آید. چهره زیبا، لباس فاخر، ریش آراسته و عمامه مرتبی داشت. گفتم خدا را شکر که دانشمندی نصیب شد. شادما
انگار همگی به زندگی سابق خود برگشته‌اند و انگار همگی مردگانی متحرک‌اند. انگار ما در خلائی زیسته‌ایم که نه نوری به آن می‌تابد و نه آوایی سکوت گوش‌آزارش را می‌شکند. این روز است که شب شده و هزار سال است شب مانده، چه که اژدهایی گیتی‌خوار خورشید را درسته بلعیده است. ولیکن اکنون خورشید اندک‌اندک از ژرفای شکم هیولا جوانه می‌زند و پرتو می‌افکند؛ تاریکی، لیکن، دوران‌ها تا به عمق جان سایه‌ها دوانده و هزاره‌ای رگبار خون بایست ببارد تا سرخی کف
باز پاییز آمد...
دورغ است اگر بگویم مشتاقانه انتظار حضورش رامی کشم . باید بگویم تنها فصلی که مرا تحت تاثیر قرار نمی دهد همین پاییز است ،چه هنگام برگ ریزان درختان چه هنگام غروب های غم انگیز و دل گرفته اش ، نمی دانم چرا ، چرا؟
نمیفهمم چه گونه جادوی خیال انگیز این همه رنگ ، قلبم را نقاشی نمی کند تا تصویر پاییز را دوست بدارم ؟؟ و باید بگویم هزار چرا وجود دارد که به واقع هنوز نتوانسته ام خیلی از آنها را درک کنم ...
هیچ گاه نتوانستم پاییز را به اندازه ی
آبان هم رسید ...با کوله باری پر از باد و باران و برگ هایِ نارنجی .با حال و هوایِ دلبرانه ای ، که آدم را ناخودآگاه ، شیفته و عاشق می کند .با لطافتِ کم نظیری ، که خیابان ها را آماده می کند برایِ قدم زدن .درختان ، مهیایِ یک تغییر شده اند ، و تغییر ، بارزترین نشانه ی تکامل است .آسمان ، خودش را آماده کرده تا تمامِ دردهایِ ته نشین شده اش را ببارد ، و زمین ، برایِ بی قراری هایش ، آغوش وا کرده .کاش ، همراهِ برگ هایِ خشکِ پاییز ، تمامِ کینه و دشمنی و غم ها بریز

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مطالب و فایل های علمی و آموزشی